کلمه جو
صفحه اصلی

گردآمده

لغت نامه دهخدا

گردآمده . [ گ ِ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جمعشده . فراهم شده :
چو پردخته شد زآن دگر ساز کرد
در گنج گردآمده باز کرد.

فردوسی .


رجوع به گرد آمدن شود.

فرهنگ عمید

فراهم‌آمده؛ جمع‌شده.



کلمات دیگر: