کلمه جو
صفحه اصلی

نوش آمیغ

لغت نامه دهخدا

نوش آمیغ. (ص مرکب ) آمیخته به شهد. (فرهنگ فارسی معین ). به نوش آمیخته . (یادداشت مؤلف ) :
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود.

رودکی .



فرهنگ عمید

آمیخته به شهد و شیرینی.



کلمات دیگر: