کلمه جو
صفحه اصلی

هفت آبا

لغت نامه دهخدا

هفت آبا. [ هََ ](اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان . (برهان ) :
زمانه را ز پی زادن چنو فرزند
عقیم گشت چهارامهات و هفت آباش .

سنائی .



فرهنگ عمید

هفت‌آسمان یا سیارات هفت‌گانه؛ هفت‌اورنگ؛ هفت‌ایوان؛ هفت‌بام؛ هفت‌بنا؛ هفت‌بنیان؛ هفت‌پرگار؛ هفت‌پوست؛ هفت‌خضرا؛ هفت‌سقف؛ هفت‌طارم؛ هفت‌طبق.



کلمات دیگر: