کلمه جو
صفحه اصلی

هم آشیان

لغت نامه دهخدا

هم آشیان . [ هََ ] (ص مرکب ) دو مرغ یا حیوان که در یک آشیان زیست کنند، و به کنایه دو یار همنشین و همخانه را گویند :
باز سپید با مگس سگ هم آشیان
خاک سیاه بر سر بخت نژند او.

خاقانی .


میخواستمی کز این جهانم
باشدچو توئی هم آشیانم .

نظامی .


اول شب نظاره گاهم نور
وآخر شب هم آشیانم حور.

نظامی .


ما را نمی برازدبا وصلت آشنایی
مرغی نکوتر از من باید هم آشیانت .

سعدی .



فرهنگ عمید

۱. دو پرنده که در یک آشیانه به‌سر ببرند.
۲. دو نفر که در یک خانه زندگانی کنند، هم‌خانه.



کلمات دیگر: