کلمه جو
صفحه اصلی

مراوغه

عربی به فارسی

برزدن , بهم اميختن , بهم مخلوط کردن , اين سو وان سو حرکت کردن , بيقرار بودن


لغت نامه دهخدا

مراوغة. [ م ُوَ غ َ ] (ع مص ) با کسانی دستان آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فریب دادن کسی را در کاری . (از منتهی الارب ). مخادعة. (زوزنی ) (متن اللغة) (اقرب الموارد). || کشتی گرفتن با کسی . (تاج المصادر بیهقی ). با همدیگر کشتی گرفتن . (از منتهی الارب ). مصارعه . (زوزنی ) (اقرب الموارد). مراوغت . رجوع به مراوغت شود.



کلمات دیگر: