بيکاري , عدم اشتغال
بطاله
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
بطالة. [ ب َ ل َ ] (ع مص ) بطولة. بازماندن از عمل و کار.(ناظم الاطباء). بیکار شدن ، بطل الاجیر؛ معطل و بیکار شد مزدور. (منتهی الارب ). بیکار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیکاری . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (نصاب ). || هزل گفتن . بطل فی حدیثه بطالة. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). و رجوع به بطالت شود.
بطالة. [ ب ِ ل َ ] (حامص ) بطوله . شجاع و دلیر گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). دلیری . (آنندراج ). سخت دلیر و کارزاری شدن . (تاج المصادر بیهقی ). دلیری . بُطولَة (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به همین مصدر شود.
کلمات دیگر: