مخالفت , خصومت , هم اوري , اصل مخالف
خصومه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
خصومة. [ خ ُ م َ ] (ع اِمص ) پیکار. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خصومة. [ خ ُ م َ ] (ع مص ) مخاصمه . (منتهی الارب ). مصدر دیگریست برای خصام و مخاصمه . رجوع به «خصام » و «مخاصمه » در این لغت نامه شود.
کلمات دیگر: