درمانگاه , بالين , مطب , بيمارستان
عیاده
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
عیادة. [ دَ ] (ع مص ) بیمارپرسی نمودن . (منتهی الارب ). بیمار پرسیدن . (دهار). به دیدار بیمار رفتن . (از اقرب الموارد). عیادت . عَود. عیاد. عُوداة. رجوع به عیادت و عَوْد و عیاد و عوادة شود.
کلمات دیگر: