نابخردي , ابلهي , حماقت , ناداني , بيخردي , قباحت , بي عرضگي
حماقه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
حماقة. [ ح َ ق َ ] (ع مص ) حمق . گول و بی عقل شدن . (منتهی الارب ). احمق شدن . (اقرب الموارد). رجوع به حمق شود. || کاسد شدن بازار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: