کلمه جو
صفحه اصلی

حمایه

عربی به فارسی

نگهداري , حفاظت , حفظ منابع طبيعي , حراست , حمايت , حفظ , نيکداشت , تامين نامه


لغت نامه دهخدا

حمایة. [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) نگاه داشتن . || حمایت کردن . پشتی کردن . پشتیبانی کردن . || نگاهبانی کردن گیاه و چریدن ندادن . (منتهی الارب ). منع کردن . (اقرب الموارد). || یاری دادن . (منتهی الارب ). || پرهیز فرمودن بیمار را از آنچه زیان دارد او را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حمی و حمیة شود. || (اِمص ) نگهبانی . (غیاث ). و رجوع به حمایت شود.



کلمات دیگر: