کلمه جو
صفحه اصلی

ممارسه

عربی به فارسی

مشق , ورزش , تمرين , تکرار , ممارست , تمرين کردن , ممارست کردن , پرداختن , برزش , برزيدن


لغت نامه دهخدا

ممارسة. [ م ُ رَ س َ ] (ع مص ) مِراس . (منتهی الارب ). مروسیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). همیشگی ورزیدن . (منتهی الارب ). || کوشیدن و تفحص کردن و تجربه نمودن و در کاری رنج نمودن . (آنندراج ) (غیاث ). با کسی یا چیزی واکوشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (دهار). || درمان کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). علاج کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به ممارست شود.



کلمات دیگر: