براز , ظرافت , لطافت , زيبايي , وقار , ريزه کاري , سليقه
رشاقه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
رشاقة. [ رَ ق َ ] (ع مص ) نیکو و باریک قد شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (از اقرب الموارد). نیکوبالا شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ).
رشاقة. [ رِ ق َ ] (ع اِ) اسمی است از رشیق . (از اقرب الموارد). رجوع به رشیق شود.
کلمات دیگر: