نم , رطوبت , دلمرده کردن , حالت خفقان پيدا کردن , مرطوب ساختن , تري , مقدار رطوبت هوا
رطوبه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
رطوبة. [ رُ ب َ ] (ع مص ) رطوبه . رطوبت . تر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادراللغه ٔ زوزنی ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (دهار). تر شدن . مقابل خشک شدن . (از اقرب الموارد). تری . (دهار). || تر و تازه گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به رطوبت شود.
کلمات دیگر: