ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد ابوابراهیم از امرای بنی اغلب شود.
ابوابراهیم
لغت نامه دهخدا
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت اسماعیل بن محمدبن الحسین جرجانی . رجوع به اسماعیل جرجانی شود.
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام امام هفتم شیعه . کنیت دیگر او ابوالحسن است . رجوع به موسی بن جعفر کاظم شود.
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت ناصربن رضابن محمدبن عبداﷲ علوی . محدث و فقیه شیعی . شاگرد شیخ ابوجعفر طوسی . رجوع به ناصربن رضا... شود.
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت نجیب الدین محمدبن جعفربن محمدبن نما. رجوع به ابن نما نجیب الدین ... شود.
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) اسحاق بن نصیر. رجوع به اسحاق بن نصیر مکنی به ابوابراهیم شود.
ابوابراهیم . [ اَ اِ ] (اِخ ) اسماعیل منتصربن نوح سامانی . رجوع به اسماعیل بن نوح شود.
کلمات دیگر: