کلمه جو
صفحه اصلی

امیرحسن

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: amir hasan) (عربی) پادشاه خوب و نیکو ، فرمانده ی خوب ؛ (در اعلام) نام امیر حسن دهلوی ملقب به نجم‌الدین، عارف، شاعر و خوشنویس قرن هشتم (هـ.ق).


لغت نامه دهخدا

امیرحسن . [ اَ ح َ س َ ] (اِخ ) پسر بزرگ امیرچوپان بود و در زمان ابوسعید بهادرخان حاکم مازندران و خراسان بود. پس از کشته شدن پدرش بخوارزم گریخت و بخدمت اوزبک خان پادشاه دشت قبچاق رسید و در خدمت او بود تا در جنگی که با قبیله ٔ چرکس افتاد کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 339). و رجوع به روضةالصفا چ خیام ج 5، و امیرچوپان شود.



کلمات دیگر: