کلمه جو
صفحه اصلی

بادکلاه

لغت نامه دهخدا

بادکلاه . [ ک ُ یا دِ ک ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غرور، مثل باد بروت و باد گیسو :
گرچه آتش سرم و بادکلاه
نه پی تاجوری خواهم داشت .

خاقانی .


من که آتش سرم و بادکلاه
خاک درگاه توام آبخور است .

خاقانی .


رجوع به بادکلاهی شود.


کلمات دیگر: