کلمه جو
صفحه اصلی

باررنگ

لغت نامه دهخدا

باررنگ . [ بارْ، رَ ] (اِ) دست پیچ اطفالی که در گهواره می خوابانند. (ناظم الاطباء). سینه بند اطفال . بادنگ . باژرنگ . باردنگ . (دِمزن ). || بند قنداق . || طناب و بارپیچ و تنگ حیوانات باری . || کمربند. || نوار. (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: