بازآزردن . [ زُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فایده ٔ خاطرخواه کردن باشد. (برهان ). || کامران کردن . خاطرنوازی کردن . (ناظم الاطباء).
بازآزردن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
بازآزردن . [ زُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فایده ٔ خاطرخواه کردن باشد. (برهان ). || کامران کردن . خاطرنوازی کردن . (ناظم الاطباء).