( ~. زِ) (ص .) بدسابقه ، نابکار.
بدآزمون
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بدآزمون . [ ب َ / ب َ زِ ] (ص مرکب ) چیزی که آزمایش آن نتیجه ٔ بدی می دهد :
انده ارچه بدآزمون تیریست
صبر تن دار نیک خفتانیست .
و رجوع به آزمون شود.
انده ارچه بدآزمون تیریست
صبر تن دار نیک خفتانیست .
مسعودسعد.
و رجوع به آزمون شود.
کلمات دیگر: