کلمه جو
صفحه اصلی

بدسازگاری

لغت نامه دهخدا

بدسازگاری . [ب َ ] (حامص مرکب ) ناسازگاری . بدرفتاری :
ابا مغز پیکان همی راز گفت
به بدسازگاری همی گشت جفت .

فردوسی .




کلمات دیگر: