کلمه جو
صفحه اصلی

بدمحضر

لغت نامه دهخدا

بدمحضر. [ ب َ م َ ض َ ] (ص مرکب ) معاشر بد. مصاحب گمراه کننده . || کسی که از دیگران به بدی یاد کند. و رجوع به محضر و ماده ٔ بعد شود.



کلمات دیگر: