کلمه جو
صفحه اصلی

بدمعاملت

لغت نامه دهخدا

بدمعاملت . [ب َ م ُ م َ / م ِ ل َ ] (ص مرکب ) بدمعامله :
دنیا بدین خریدنت از بی بصارتی است
ای بدمعاملت به همه هیچ می خری .

سعدی .


و رجوع به بدمعامله شود.


کلمات دیگر: