کلمه جو
صفحه اصلی

برافزولیدن

لغت نامه دهخدا

برافزولیدن . [ ب َ اَ دَ ] (مص مرکب ) تحریک کردن . تحریض کردن . وادار کردن . برافژولیدن : احثه علیه ؛ برافزولید او را بر آن . (منتهی الارب ). رجوع به افژولیدن و برافژولیدن شود.



کلمات دیگر: