برحکم . [ ب َ ح ُ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از:بر + حکم ) موافق . برحسب : و هر روز بر حکم عادت بخدمت رفتمی . (تاریخ بیهقی ). در باب امیر محمدچه احتیاط کرد بر حکم فرمان عالی . (تاریخ بیهقی ).
برحکم
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
برحکم . [ ب َ ح ُ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (از:بر + حکم ) موافق . برحسب : و هر روز بر حکم عادت بخدمت رفتمی . (تاریخ بیهقی ). در باب امیر محمدچه احتیاط کرد بر حکم فرمان عالی . (تاریخ بیهقی ).