کلمه جو
صفحه اصلی

پیاب

فرهنگ معین

(اِمر.) نک پایاب .


لغت نامه دهخدا

پیاب . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پایاب که بن حوض و ته دریا باشد و به عربی قعر گویند. (برهان ). پایاب . ته دریا. بن دریا. قعر.
- بی پیاب ؛ بی پایاب ، جائی که پا بقعر آن نرسد. (انجمن آرا).
|| نهایت هرچیز. || تاب و طاقت . (برهان ). و رجوع به پایاب شود.



کلمات دیگر: