کلمه جو
صفحه اصلی

تأثیر

لغت نامه دهخدا

تأثیر. [ ت َءْ ] (اِخ ) نام وی میرزا محسن از تبریزی های متولدشده در اصفهان است . اجداد وی را شاه عباس صفوی از تبریز کوچانید و در اصفهان مسکن داد. تاریخ تولد تأثیر را بر مبنای این دو بیت :
در پنجه و پنج عمر درباختنی
یک گوهرم افتاد و نشد ساختنی
تاریخ به جاخالی دندان آمد
انداختمی یکی ز انداختنی .
در حدود سال 1060 هَ . ق . دانسته اند و بنا بر تصریح تذکره ٔ خوشگو بسال 1129 هَ . ق . درگذشت . وی از مستوفیان دربار صفوی و چندی هم وزیر یزد بود:
چون خلاص از عمل یزد شدم
گشتم آسوده فتادم به بهشت
پی تاریخ یکی ز اهل سخن
قلم آورد و «تخلص » بنوشت .
چنانکه از این ابیات آشکارمی گردد وی بسال 1120 هَ . ق . از خدمات دیوانی کناره گرفت و با عزت و احترام در خانه ٔ خود معتکف گشت تا برحمت ایزدی پیوست . آذر بیگدلی در آتشکده آرد: «با وجود اینکه تخلصش تأثیر است ، سخنش بی تأثیر است ». اورا دیوانی است شامل قصاید، مقطعات ، مثنوی ها، غزلیات که در حدود 16435 بیت شمرده اند. رجوع به آتشکده ٔ آذر (چ زوار) ص 174 و فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپهسالار ج 2 ص 573 و کتاب دانشمندان آذربایجان صص 77-81 و قاموس الاعلام ترکی و تذکره ٔخوشگو و تاریخ یزد آیتی شود.


تأثیر. [ ت َءْ ] (ع مص ) اثر و نشان گذاشتن در چیزی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نشان گذاشتن در چیزی . (آنندراج ). اثر کردن . (زوزنی ). و با لفظ داشتن و کردن مستعمل است (در فارسی ). (آنندراج ) : این دوستی چنان مؤکد گردد که زمانه را در گشادن آن هیچ تأثیرنماند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212، چ فیاض ص 215).
ارکان موالید بدو هستی دارند
تأثیر بسی مشمر در وی حدثان را.

ناصرخسرو.


تن جفت نهانست و بفرمان روانست
تأثیر چنین باشدفرمان روان را.

ناصرخسرو.


آدمی را ز چرخ تأثیریست
چرخ را از خدای فرمانیست .

مسعودسعد.


اینهمه حشمت ز یک تأثیر صبح بخت تست
باش تا خورشید اقبالت برآید آشکار.

سنایی .


کشته ٔ معشوق را درد نباشد که خلق
زنده بجانند و ما زنده بتأثیر او.

سعدی .


جان من زنده بتأثیر هوای لب تست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم .

سعدی .




کلمات دیگر: