تأسیس شدن . [ ت َءْش ُ دَ ] (مص مرکب ) دایر گشتن . بنا شدن . بنیادافکنده شدن . بنیاد گشتن . برپا گشتن . رجوع به تأسیس شود.
تأسیس شدن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
تأسیس شدن . [ ت َءْش ُ دَ ] (مص مرکب ) دایر گشتن . بنا شدن . بنیادافکنده شدن . بنیاد گشتن . برپا گشتن . رجوع به تأسیس شود.