تأمی . [ ت َءَم ْ می ] (ع مص ) خریدن کنیزک . (زوزنی ). کنیزک گرفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تأمی
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
تأمی . [ ت َءَم ْ می ] (ع مص ) خریدن کنیزک . (زوزنی ). کنیزک گرفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).