کلمه جو
صفحه اصلی

تازه آباد

لغت نامه دهخدا

تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لنکای شهرستان تنکابن ، در 27500 گزی جنوب خاوری تنکابن . کنار شوسه ٔ تنکابن بچالوس واقع است و40 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی در تنکابن .(از سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 105).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) نام یکی از پاسگاه های مرزبانی کشور در مرز ایران و شوروی که در دشت گرگان واقع است . این پاسگاه در 35هزارگزی شمال گمیشان نزدیک دریا واقع شده . آب آشامیدنی افراد پاسگاه از رودخانه ٔگرگان حمل میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی در سدن رستاق .(از سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 126).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوباتوی بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج است که در 46هزارگزی شمال دیواندره و 3هزارگزی شمال کانی شیرین واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 160 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از رودخانه و چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات و توتون . شغل اهالی زراعت ، گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج که در45هزارگزی شمال باختر دیواندره و ده هزارگزی جنوب ایرانشاه قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 140 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، عسل ، روغن ، پشم . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلیجان شهرستان تنکابن است که در 3هزارگزی باختر تنکابن واقع است و50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی در کجور.(از سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالک بخش مریوان شهرستان سنندج که در 4هزارگزی خاور دژ سلماس و 500گزی جنوب راه اتومبیل رو سنندج بمریوان واقعاست . جلگه و سردسیر و مالاریائی است و 70 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات ، توتون ، برنج . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 8هزارگزی شمال کرمانشاه و یکهزارگزی سرخه لیزه واقع است . دشت و سردسیر است و25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سورسور بخش کامیاران شهرستان سنندج که در 31هزارگزی شمال خاوری کامیاران و کنار شمالی رودخانه ٔ گاورود واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 66 تن سکنه دارد، سنی ، کردی . آب آن از رودخانه ٔ گاورود و چشمه .محصول آن غلات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فعله کری بخش سنقر و کلیائی کرمانشاه که در 20هزارگزی شمال خاوری سنقر و 6هزارگزی خاور هزارخانی واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 270 تن سکنه دارد، شیعه ، کردی و فارسی . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات ،توتون . شغل اهالی زراعت ، صنایع دستی آن قالیچه ، جاجیم ، پلاس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دورود بخش مرکزی شهرستان ساری که در 5هزارگزی باختر نکا واقع است و معتدل ، مرطوب و مالاریائی است و 150 تن سکنه دارد، شیعه ، مازندرانی و فارسی . آب آن از رودخانه ٔ نکا و چشمه .محصول آن برنج ، غلات ، پنبه ، صیفی . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی جزء بخش مرکزی شهرستان رشت است که در 8هزارگزی باختر رشت و 2هزارگزی جنوب شوسه ٔ رشت - فومن واقع است . جلگه و معتدل و مرطوب است و 76 تن سکنه دارد، شیعه ، گیلکی و فارسی زبان . آب آن از استخر محلی . محصول آن برنج ، ابریشم ، توتون سیگار، صیفی . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) در ده میلی گمش تپه ، دارای 8 یا 9 خانه که متعلق به ترکمن های ماهی گیر است . دارای یک اسکله و مسکن دائمی یموت ها.(از سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 99).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه است که در 12هزارگزی شمال خاوری دیزگران و کنار راه مالرو عمومی دیزگران - سامله واقع است و کوهستانی و سردسیر است و 65 تن سکنه دارد، شیعه ، کردی ، فارسی . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، حبوبات ، لبنیات ، توتون و مختصر قلمستان . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرم آباد شهرستان تنکابن است که در 10هزارگزی جنوب خاوری تنکابن واقع است . دشت و جنگل معتدل و مرطوب مالاریائی است و 320 تن سکنه دارد، شیعه ، گیلکی و فارسی . آب آن از رودخانه ٔ چشمه کیله . محصول آن جالیزکاری . شغل اهالی زراعت . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر است که در 3500گزی جنوب باختری نوشهر و یکهزارگزی جنوب شوسه ٔ نوشهر به چالوس قرار دارد. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی است که 80 تن سکنه دارد، شیعه ، گیلکی و فارسی . آب آن از کشک سراچشمه ٔ گردوک . محصول آن برنج و لبنیات . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پلرودبار بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 12هزارگزی جنوب رودسر و 4هزارگزی رحیم آبادواقع است . جلگه و معتدل مرطوب است و 215 تن سکنه دارد، شیعه ، گیلکی و فارسی زبان . آب آن ار نهر پلرود. محصول آن برنج ، چای ، عسل ، لبنیات . شغل اهالی زراعت . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پنج هزاره که در بخش بهشهر شهرستان ساری و در 7500گزی خاور بهشهر و 1500گزی جنوب شوسه ٔ بهشهر و گرگان واقع است . دامنه ای معتدل و مرطوب و مالاریائی است که 135 تن سکنه دارد، شیعه ، مازندرانی و فارسی . آب آن از چشمه و سد عباس آباد. محصول آن برنج ،غلات ، مرکبات ، صیفی و مختصر پنبه و ابریشم . شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری . صنایع دستی زنان کرباس بافی . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو در بخش مرکزی شهرستان آمل و در 14هزارگزی شمال خاوری آمل واقع است . دشتی است معتدل و مرطوب و مالاریائی . 180 تن سکنه دارد، شیعه ، مازندرانی و فارسی . آب آن از چشمه . محصول آن برنج ، صیفی . شغل اهالی زراعت است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی است در بخش لشت نشای شهرستان رشت که در 4هزارگزی شمال بازار لشت نشا و 4هزارگزی دریا قرار دارد. جلگه و معتدل و مرطوب است و 100 تن سکنه دارد، شیعه ، گیلکی و فارسی زبان . آب آنجا از استخر و سفیدرود است . محصول آن برنج ، صیفی کاری . شغل اهالی زراعت و مکاری . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).


تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) نام شعبه ٔ شیلات در شبه جزیره ٔ میان کاله است که در 11هزارگزی میان قلعه و 16هزارگزی امیرآباد واقع شده است . سکنه ٔ آن کارگران شیلات و افراد مرزبانی کشور میباشند. آب آشامیدنی آنجا از چاه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).


گویش مازنی

روستایی از بخش عباس آباد



کلمات دیگر: