تبأن . [ ت َ ب َءْ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔن ») در پی راه و نشان قدم شدن . (منتهی الارب ). ایز گرفتن : تبأنت الطریق و الاثر؛ در پی راه و نشان قدم شدم . (منتهی الارب ): ایزش را گرفتم .
تبأن
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
تبأن . [ ت َ ب َءْ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔن ») در پی راه و نشان قدم شدن . (منتهی الارب ). ایز گرفتن : تبأنت الطریق و الاثر؛ در پی راه و نشان قدم شدم . (منتهی الارب ): ایزش را گرفتم .