کلمه جو
صفحه اصلی

تباعه

لغت نامه دهخدا

تباعة. [ ت َ ع َ ] (ع مص ) از پی فراشدن یا با کسی رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). پس روی کردن کسی را و در پی کسی رفتن و لاحق گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پس روی کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). پیروی کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رجوع به تباعت شود.


تباعة. [ ت ِ ع َ ] (ع اِ) عاقبت بد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تَبِعَة. (منتهی الارب ). تبعت .



کلمات دیگر: