کلمه جو
صفحه اصلی

جامعالعلوم

لغت نامه دهخدا

جامعالعلوم . [ م ِ عُل ْ ع ُ ] (اِخ ) علی بن حسین . این شخص همان جامع باقولی است . رجوع به جامع باقولی و رجوع به ابوالحسن ... ضریر اصفهانی در همین لغت نامه شود.


جامعالعلوم . [ م ِ عُل ْ ع ُ ] (ع ترکیب اضافی ) آنکه جامع دانشها باشد. آنکه همه یا غالب دانشها را بداند.



کلمات دیگر: