بزور، عنفاً، قهراً، کرهاً، مجبوراً ≠ مختاراً
جبراً
مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
جبراً. [ ج َ رَن ْ ] (ع ق ) به ستم . بزور. بناچار. بناخواست . قهراً. (یادداشت مؤلف ).از روی بی اختیاری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : قهراً و جبراً انتزاع نمود. (حبیب السیر ص 125).
کلمات دیگر: