کلمه جو
صفحه اصلی

جسامه

لغت نامه دهخدا

جسامة. [ ج َ م َ ] (ع مص ) بزرگ جثه شدن . (آنندراج ). تناور گردیدن و کلان شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بزرگ و تناور شدن . (از اقرب الموارد). تناور شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). در فارسی جَسامَت به تاء کشیده نوشته میشود.


جسامة. [ ج ُ م َ ] (ع ص ) تأنیث جُسام ، بمعنی بزرگ تناور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: