کلمه جو
صفحه اصلی

چاربرج

لغت نامه دهخدا

چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) از قرای حومه ٔ شهر مشهد مقدس و در سمت راست جاده ٔ چناران است . (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است . شیخ نصرخان از طایفه ٔ آل مذکور که سمت مصاهرت مرحوم حسنعلی میرزای فرمانفرما ولد خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه طاب ثراه را داشته و هنوز از خانواده ٔ او در بندر بوشهر هستند این عمارت را در عهد خاقان مغفور مبرور بنا نموده است و بعد خرابی بهمرسانیده در عهد ناصرالدین شاه سنگ بستی در کنار مرداب که غاوی مینامندساخته شده و مخارج بسیاری کرده اند و دهنه ٔ چاربرج گردیده . در زمان حکومت مرحوم مؤیدالدوله طهماسب میرزا ولد مرحوم محمد علی میرزا بالاخانه ای رو به غاوی و دوبری شهر بنا نموده اند که در حقیقت یک ضلع یعنی یک برج از این چهار برج محسوب میشود و تقریباً منزل شخصی حاکم بندر بوشهر همان بالا خانه است : در تاریخ فارس تألیف میرزا جعفرخان خورموجی در ذکر بندر بوشهر مسطور است ، «که در اواخر دولت نادری شیخ ناصرخان ابومهیری که از اعراب نجد و در جهازات نادرشاهی ناخدایی با اعتبار بود شهر را بانی و صاحب اختیار آمد چون سه سمت بحر و یک طرف متصل براست سمت خشکی را حصنی حصین و بروجی رصین برافراشت » ممکن است بنای چاربرج را نیزهمین شیخ ناصرخان کرده باشد. (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) اسم قریه ای است از طبس که قدیم النسق و بلاسکنه میباشد. (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) اسم قریه ای است واقع در بلوک خشت و کمارج و این بلوک در مغرب شیراز بمسافت بیست و هفت فرسخ اهلش سلاح ورز، حاصلش غله و خرما و پنبه و تنباکو و مرکبات . شکار جلگه ٔ آن خوک و دراج آبش از چشمه و رودخانه . قریه ٔ خشت تقریباً هشتصد خانوار سکنه دارد و سایر قرای این بلوک را از بیست خانه الی دویست خانه است . (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) در بلوک ساتلمش مراغه دو قریه میباشد که هر دو به چاربرج موسوم است این دو قریه وصل بیکدیگرند و اراضی آنها از آب جغتو مشروب میشود. هر قریه چهل پنجاه خانوار دارد. (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) دو قلعه میباشد در بجنورد که از دو چشمه مشروب میگردد و زراعت این دو قلعه دیم و از حیثیت هوا ییلاق و سکنه ٔ آن پنجاه خانوار است . (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) قریه ای است از شبانکاره ٔ دشتستان و کلیه ٔ بلوکی که این قریه جزء آن است گرمسیر و در مغرب شیراز بمسافت سی و هشت فرسخ واقع و حاصل این بلوک غله و خرما، شکار صحرایش آهو و قلیلی دراج ، آبش از باران ، آبادی دهکده هایش خیلی بتفاوت چنانکه دهکده دارد که دارای دویست خانوار است تا ده خانوار. (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) قریه ای است در چهارفرسخی شهر مشهد مقدس از میان ولایت حول و حوش شهر.سکنه ٔ آن بیست وچهار خانوار و از ایل تیموری . مدار شرب زراعتش بر آب قنات میباشد. (مرآت البلدان ج 1).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) قریه ای است در ناحیه ٔ حیاط داود و دشتستان دو فرسنگی بیشتر میانه ٔ شمال و شرق بندر ریگ است . (فارسنامه ).


چاربرج . [ ب ُ ] (اِخ ) قلعه ای است در دهنه ٔ کوه صغلوک ، سکنه ٔ آن از ایل ویران لو و رعیت شادلو میباشند که در جمع بجنورد مالیات و خانواری خود را میدهند... این قلعه از قلاع قدیمه و سکنه ٔ آن از طائفه اکراد میباشد. (مرآت البلدان ج 1).



کلمات دیگر: