چارخلیفه . [ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از چهار عنصر :
وین خانه ٔ هفت سقف کرده
بر چارخلیفه وقف کرده .
زین چارخلیفه ملک پیداست
خانه به چهار حد مهیاست .
وین خانه ٔ هفت سقف کرده
بر چارخلیفه وقف کرده .
نظامی .
زین چارخلیفه ملک پیداست
خانه به چهار حد مهیاست .
نظامی .