چاردوال . [ دَ ] (اِ مرکب ) زنجیر دسته دار که بدان خر رانند. || چوبی باشد بمقدار یک قبضه که چارواداران بر سر آن میخی کوچک بقدرمهمیزی نصب نمایند و زنجیری با چند حلقه و چهار تسمه بر آن تعبیه کنند و الاغ و چاروا را بدان برانند. (برهان قاطع). || در بیت زیر از رضی الدین نیشابوری ظاهراً چاردوال معنی دیگر دارد :
آن خداوند که همواره همایونش صیت
هفت اقلیم همی برّد بی چاردوال .
رجوع به سُک شود.
آن خداوند که همواره همایونش صیت
هفت اقلیم همی برّد بی چاردوال .
رضی نیشابوری .
رجوع به سُک شود.