چارعنصر. [ ع ُ ص ُ ] (اِ مرکب ) چهارعنصر. عناصر اربعه . چارآخشیج . آب و خاک و باد و آتش باشد :
از ایشان گشت پیدا چارعنصر
ز من بشنو تو این معنی ّ چون دُر.
باد امرت در زمین چون چارعنصر پیشرو
باد نامت درزمان چون هفت سیاره سمر.
چارعنصر چاراستون قویست
که بر ایشان سقف دنیا مستویست
هر ستونی اشکننده ٔ آندگر
استن آب اشکننده ٔ هرشرر.
از ایشان گشت پیدا چارعنصر
ز من بشنو تو این معنی ّ چون دُر.
ناصرخسرو.
باد امرت در زمین چون چارعنصر پیشرو
باد نامت درزمان چون هفت سیاره سمر.
سنایی .
چارعنصر چاراستون قویست
که بر ایشان سقف دنیا مستویست
هر ستونی اشکننده ٔ آندگر
استن آب اشکننده ٔ هرشرر.
مولوی .