کلمه جو
صفحه اصلی

چارمسمار

لغت نامه دهخدا

چارمسمار. [ م ِ ] (اِ مرکب ) در این شعر ظاهراً کنایه از چارطبع است :
جان کندن تن به چارمسمار
بر رقص رحیل هست دشوار.

نظامی .




کلمات دیگر: