چرندگوی . [ چ َ رَ ] (نف مرکب ) یاوه گوی . مهمل گوی . گوینده ٔ سخن بیهوده و بی معنی . چرت و پرت گوی . گوینده ٔ پرت و پلا. حرف مفت زن . مهمل باف . رجوع به چرند و چرند گفتن و چرند گویی شود.
چرندگوی
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
چرندگوی . [ چ َ رَ ] (نف مرکب ) یاوه گوی . مهمل گوی . گوینده ٔ سخن بیهوده و بی معنی . چرت و پرت گوی . گوینده ٔ پرت و پلا. حرف مفت زن . مهمل باف . رجوع به چرند و چرند گفتن و چرند گویی شود.