حافظالموتی . [ ف ِ ظُل ْ م َ تا ] (ع اِمرکب ) حافظالاجساد. قطران . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظالاجساد شود.
حافظالموتی
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
حافظالموتی . [ ف ِ ظُل ْ م َ تا ] (ع اِمرکب ) حافظالاجساد. قطران . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظالاجساد شود.