حافظپاشا. [ ف ِ ] (اِخ ) چرکس محمد. یکی از مشیران عهدسلطان محمودخان و سلطان عبدالمجیدخان . وی در هنگام وقوع وقعه ٔ نزیب والی کردستان بود و به فرماندهی سپاهیانی که به قهر و قمع ابراهیم پاشای مصری مأمور بودند منصوب شد اما تقدیر موافق تدبیر نیامد و او مغلوب گشت و سپس مدتی وزیر نظمیّه بود و در اواخر والی ایالات یانیه ، اسکوب و بوسنه شد. (قاموس الاعلام ترکی ).
حافظپاشا
لغت نامه دهخدا
حافظپاشا. [ ف ِ ] (اِخ ) نام دو تن فریق (رتبه ایست نظامی ) که هر دو مدتی وزیر نظمیّه بودند (ضبطیة ناظری ). یکی از اینان در طی ّ تخلیه ٔ بوسنه به سمت فرماندهی لشکر در آنجا بود و مردم وی را به قبول این سمت مجبور کرده بودند. درنتیجه وی به اسارت اطریشی ها درآمد و او را به سرزمین اطریش بردند و سپس وی را از راه تریست به استانبول فرستادند. در اینجا او بعضویت کمیسیون تفتیش نظامی و سپس به والیگری اشقودره برگزیده شد و بعد از سنه ٔ 1305 هَ . ق . به مرض قلبی درگذشت . او در بلژیک درس خوانده بود و زبان فرانسه را بسیار خوب میدانست . (قاموس الاعلام ترکی ).
کلمات دیگر: