کلمه جو
صفحه اصلی

حجت آباد

لغت نامه دهخدا

حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان در هفتادونه هزارگزی باختری رفسنجان و کنار راه مالرو رفسنجان - بافق . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسه ٔ عمومی نیگنان .دامنه و گرم سیر است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جندق بیابانک بخش خور بیابانک شهرستان نائین در پنجاه هزارگزی شمال خور، متصل براه فرعی خور بحجت آباد. جلگه و معتدل است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان در پانزده هزارگزی شمال باختر زرند و 2هزارگزی جنوب راه مالرو زرند - بافق . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در پانزده هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و 2هزارگزی جنوب راه فرعی سبزواران - عنبرآباد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودآب بخش فهرج شهرستان بم در چهل ویک هزارگزی جنوب باختری فهرج و کنار راه فرعی بم بکروک . جلگه و گرمسیر است و 348تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، خرما، لبنیات است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سه قلعه ٔبخش حومه ٔ شهرستان فردوس در 26هزارگزی جنوب خاوری فردوس ، 3 هزارگزی شمال خاوری شوسه ٔ عمومی معدن بفردوس . جلگه و گرم سیر است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان در پنجاه هزارگزی شمال باختری رفسنجان و نه هزارگزی خاوری شوسه ٔ رفسنجان به یزد. جلگه و سردسیر است و 200تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن لبنیات و پسته است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان دربند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان در بیست وچهارهزارگزی شمال باختری کرمانشاهان و چهارهزارگزی شمال قزاقچی . دشت و سردسیر است . آب آن از چشمه ٔ خضرالیاس و محصول آن ، غلات ، حبوبات ، چغندرقند، صیفی و برنج است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) رجوع به کانی تاله شود.


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ )دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار در 55هزارگزی شمال خاوری سبزوار کنار راه شوسه ٔ سبزوار جغتای دامنه و معتدل است . آب آن از قنات و محصولش غلات و بنشن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


حجت آباد. [ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد در 36هزارگزی جنوب خاوری تربت جام . جلگه و گرم سیر است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


حجت آباد.[ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش اشکذر شهرستان یزد در یکهزار وصدگزی شمال باختر اشکذر کنار شوسه به یزد. جلگه و معتدل است و 371تن سکنه دارد. که زرتشتی هستند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل در ده هزارگزی شمال گرمی پنج هزارگزی شوسه ٔ گرمی و بیله سوار. جلگه و گرمسیر است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ص 173).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهداد شهرستان کرمان در بیست ودوهزارگزی خاور شهداد سر راه مالرو کشیت - دهو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان در سی وپنج هزارگزی شمال خاوری کرمان و چهارهزارگزی جنوب راه مالرو شهداد - کرمان . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


حجت آباد. [ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه ٔشهرستان کرمانشاهان در چهل و هشت هزارگزی باختری صحنه و 3هزارگزی جنوب راه کندوله . دامنه و سردسیر است و 478تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و قلمستان است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).



کلمات دیگر: