کلمه جو
صفحه اصلی

خردخاکشی

لغت نامه دهخدا

خردخاکشی . [ خ ُ ] (ص مرکب ) در تداول عامه بذرات متلاشی شده ، ریزریزشده و خردشده اطلاق شود. (یادداشت بخط مؤلف ).
- خردخاکشی شدن ؛ بذرات متلاشی شدن . سخت شکستن به ریزه ها.



کلمات دیگر: