دادخوانده . [ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از دادخواندن . || در اصطلاح دادگستری ، مدعی علیه . متشاکی . معروض .
دادخوانده
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
دادخوانده . [ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی از دادخواندن . || در اصطلاح دادگستری ، مدعی علیه . متشاکی . معروض .