دار و کوب . [ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) امر از داشتن و کوبیدن . داروگیر. بگیرو ببند : برآمد خروشیدن داروکوب درخشیدن خنجر و زخم چوب .فردوسی .