کلمه جو
صفحه اصلی

دردی آمیز

لغت نامه دهخدا

دردی آمیز. [ دُ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به دردی . ناصاف . ناخالص :
مجوی عیش خوش از دور باژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است .

حافظ.




کلمات دیگر: