کلمه جو
صفحه اصلی

درسرای

لغت نامه دهخدا

درسرای . [ دَ س َ ] (اِ مرکب ) دربار. درگاه . آستان :
چنین تا به آباد جایی رسید
ز هامون سوی درسرایی رسید.

فردوسی .


بزرگان که بودند بر درسرای
بیاوردشان مرد پاکیزه رای .

فردوسی .


چو لشکر شد انبوه بر درسرای
بنزدیک شاه آمد آن نیک رای .

فردوسی .




کلمات دیگر: