درنفق . [ دَ رَ ف َ ] (ع مص ) تیز رفتن . (منتهی الارب ). گویند: مرّ درنفقاً؛ یعنی با سرعت رفت . (از اقرب الموارد). دلنفق . و رجوع به دلنفق شود.
درنفق
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر:
درنفق . [ دَ رَ ف َ ] (ع مص ) تیز رفتن . (منتهی الارب ). گویند: مرّ درنفقاً؛ یعنی با سرعت رفت . (از اقرب الموارد). دلنفق . و رجوع به دلنفق شود.