کلمه جو
صفحه اصلی

درنوردن

لغت نامه دهخدا

درنوردن . [ دَ ن َ وَ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . سیاحت کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به نوردن شود.



کلمات دیگر: